به نظر می رسد که یک قاتل زنجیره ای وجود دارد که دختر یکی از سناتورهای ایالات متحده را گرفته است و این پسر تا بالای فهرست تحت تعقیب های FBI بزرگ شده است. روش کار این مرد این است که قربانیان را برای مدتی قبل از کشتن آنها زنده نگه دارد تا آنها برای یافتن او با زمان مسابقه دهند. موقعیت های ناامید کننده نیاز به اقدامات ناامیدانه دارد.
اقدام ناامید کننده این است که شما می خواهید یک قاتل زنجیره ای را دستگیر کنید، یکی را به عنوان مشاور بیاورید. به همین دلیل است که جودی فاستر کارآموز اف بی آی به ملاقات آنتونی هاپکینز در زندان می رود. هاپکینز فقط یک قاتل نیست که قربانیانش را می خورد، بلکه خودش روانشناس فوق العاده ای است که شاید هیچ کس از آن بینشی نداشته باشد.
البته قیمت او برخی از بینشهای ارزانقیمت از روح جودی فاستر است، هیجانهایی که او احتمالاً در زمان تمرین به دست آورده است.
فیلم سکوت بره ها در دستهای کمتوانتر میتوانست یک تلنگر ارزانقیمت دیگر باشد. در عوض، بازیگرانی که با جوایز اسکار برای بهترین بازیگر مرد و بهترین بازیگر زن کنار رفتند، بازیهای جذابی از یک روانی بیمار و زنی ارائه میدهند که با رویارویی با شیاطین خودش به بزرگترین نماد فمینیستی بعد از سیگورنی ویور تبدیل شد. این بهترین کاری است که آنتونی هاپکینز و جودی فاستر تا به حال انجام داده اند و اسکار کارگردان جاناتان دم و خود فیلم را به خاطر بهترین بودن در سال 1991 فراموش نکنیم.
چند بازیکنی که بعدها در تلویزیون نشان خود را نشان دادند، در اینجا نیز امتیاز خوبی کسب کردند. آنتونی هیلد که سرپرست قاتل خونآشام بافی بود، نقش روانپزشکی را در مؤسسهای که هاپکینز در آن زندانی است و هاپکینز او را احمق میکند و در پایان میگوید که کارش تمام نشده است را بازی میکند. همچنین تد لوین که کاپیتان استتل مایر در مونک است نقش قاتل زنجیره ای را بازی می کند که اف بی آی در تلاش برای دستگیری آن است. همچنین به دنبال اجرای خوب بروک اسمیت در نقش قربانی احتمالی لوین باشید.
فیلم سکوت بره ها با کارگردانی فشرده و اجراهای پرچرب خود جذابیتی فراتر از ژانر وحشت دارد. ببینید و متوجه منظورم خواهید شد.